دیکشنری
داستان آبیدیک
باد کردن
english
1
general
::
show off, puff, boast, inflate, swell
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
باد بھمن
باد خوردگی
باد خورده
باد دار
باد زدن
باد زده
باد شناسی
باد فتق
باد مخالف
باد مساعد
باد موسمی
باد نامساعد
باد نگار
باد نگاری
باد ول کردن
باد کردن
باد کرده
بادآورده
بادام
بادام زمینی
بادام هندی
بادامک
بادامک کلن بارگنج
بادامی
بادبان
بادبان بند
بادبزن
بادبند فولادی برون محور
بادپا
بادپناه
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید